پوسیدگی فایتوفتوراین ساقه و طوقه
درختان میوه
گونه های جنس Phytophthora در گیاهان مختلف
تولید بیماری می کنند یکی از خطرناکترین بیماریها، پوسیدگی ریشه و طوقة درختان میوه
است تا کنون بیش از 60 گونه فایتوفتورا شناسایی شده که بیش از 15 گونه از ایران
گزارش شده است همة گونه های فاتیوفتورا انگل اختیاری هستند و روی گیاهان مختلف
ایجاد بیماری می کنند گسترة میزبانی اغلب گونه ها هم زیاد است. پوسیدگیهای طوقه ،
یقه و ریشة درختان سیب عملاً در تمام کشورهای سیب خیز جهان شیوع دارد ولی در گلابی
فقط پوسیدگی طوقه گزارش شده است.
علائم بیماری:علائم پوسیدگی ریشه و طوقه در
گیاهان مختلف کم و بیش شبیه به هم است بطوریکه غالباً قارچ موجب پوسیدگی ریشه های
فرعی و اصلی شده و موجب ایجاد لکه های آبسوخته روی طوقه می شود که این لکه ها
بتدریج قهوه ای تا سیاه شده و ممکن است دور تا دور طوقه را فرا بگیرد و گیاه را از
پای اندازد هر چند قارچ در ناحیه ریشه و طوقه تولید بیماری می کند اما در شرایط
مناسب اسپورهای قارچ بطرف بالا پرتاب شده (باد یا شتک باران ) و باعث آلودگی شاخه ،
برگ و میوه می شوند . ترشح صمغ از نواحی طوقه تا ارتفاع نیم متری تنه از علائم بارز
بیماری است صمغ ابتدا آبکی و شفاف است و سپس خشک و در نواحی مرطوب و پر باران ، صمغ
در اثر بارندگی حل و شسته شده ، سپس پوسیدگی قهوه ای در طوقه و ریشه بوجود می
آید.
بیولوژی و رفتار اکولوژیک گونه های عامل پوسیدگی ریشه و طوقه درختان
میوه کم و بیش شبیه همدیگر است و به همین دلیل روشهای مبارزه نیز در آنها از اصول
مشابهی پیروی می کند در ایران مهمترین درختان میوة میزبان این قارچ عبارتند از
مرکبات ، پسته ، سیب ، گردو و بادام . علاوه بر این بیماری از روی درختان انار ،
انجیر، زرد آلو، گلابی و آلو نیز گزارش شده است.
نشانه های بیماری اغلب نا
مشهود است مگر اینکه لایه های خارجی پوست (پریدرم) را تا نزدیکیهای لایة زاینده
بردارند و آوندهای آبکشی نمایان شود بافتهای آوند آبکشی در درختهای بیمار به جای
آنکه سفید رنگ باشند نکروزه و به رنگ قهوه ای مایل به قرمز هستند که سرانجام با
پوسیدن آنها برنگ قهوه ای تیره در می آیند شانکرهای فعال پوسیدگی طوقه در قسمت
داخلی تر آوندهای آبکشی حالت نواری مرمری پیدا می کنند و حاشیة مشخص نواحی سالم و
آلودة نکروزی را از یکدیگر جدا می کند. در پوسیدگی طوقه ممکن است بافتهای تنه درخت
تا ارتفاع یک متری از سطح زمین نکروزه شود. زخمهایی که در اثر این بیماری در تنه
ایجاد می شود به سمت پائین (طوقه) و حتی ریشه توسعه می یابند. پوست قسمتهای آلوده
بسیار سخت شده و با دست به سختی شکسته می شود پوست تنه در ناحیه طوقه بصورت ورقه
های خشک و بطور عمودی از درخت جدا می گردد. با فساد پوست و آوندهای آبکشی در جریان
انتقال شیرة پرورده از قسمت هوایی به ریشه اختلالاتی بروز کرده و ممکن است بطور کلی
قطع شود و درخت از پا درآید. علائم بیماری گموز ممکن است روی برگ ، جوانه و شاخه
نیز ظاهر شود ، برگها از ناحیة دمبرگ حالت رنگ پریدگی به خود گرفته و زرد می شوند
این زردی در رگبرگهای میانی به خوبی قابل تشخیص است برگها پس از مدتی ریزش می کنند
و درخت ضعیف می گردد. ضعف درخت از نوک درخت شروع شده و به تدریج به قسمتهای دیگر
تنه سرایت می کند (Die Back) در مورد مرکبات : در اثر ترشح قطرات باران (Splashing)
اسپورهای قارچ از خاک به روی میوه ها منتقل شده و موجب پوسیدگی قهوه ای میوه (Brown
Rot) می گردد که در شرایط انباری غالباً پیشرفت می کند و کل میوه قهوه ای می
گردد.
عوامل بیماری : Phytophthora
spp.(Pythiaceae-Peronosporales-Oomycetes)
1) پوسیدگی طوقه و ریشة سیب ،
گلابی ، انار ،گردو، زردآلو Phytophthora cactorum
2) پوسیدگی طوقه و ریشة
گلابی Ph.syringae, Ph.cactorum
3) پوسیدگی طوقه و ریشة انار Ph. cactorum,
Ph. citrophthora
4) پوسیدگی طوقه و ریشة انجیر Ph.cryptogea
5) پوسیدگی
طوقه و ریشة آلو سیاه Ph.iranica
6) پوسیدگی طوقة پسته =گموز پسته =شیره سیاه
پسته Ph. megasperma,
Ph.cryptogea, Ph.dreshcleri , Ph. nicotiana var.
parasitica, Ph.citrophthora
ـ پوسیدگی طوقه انار Pomegranate Crown Rot
پوسیدگی طوقه انار در بیشتر باغهای انار استان یزد و شیراز و سایر مناطق انار خیز
کشور دیده می شود. پوست درخت در محل طوقه ترک می خورد و بافتهای پوست و قسمتی از
چوب دچار پوسیدگی خشک می گردد. در بعضی موارد رنگ چوب در محل طوقه تیره می شود شاخه
های سمتی که پوست طوقه آنها دچار زوال شده است از رشد باز ایستاده و برگهای آنها
زرد می شود. گاهی پوسیدگی در محل طوقه ها متوقف شده و پوست جدید بوجود می آید که
معمولاً بر آمده تر از پوست قدیمی بوده و در حاشیه متورم است. پوسیدگیهای پوست طوقه
های مبتلا به بیماری بعد از مدتی خشک شده و می ریزند گاهی پوسیدگی به ریشه ها نیز
سرایت می کند و در این صورت درخت به سرعت خشک می شود . در اطراف این درختهای خشک
شده و یا مبتلا به بیماری گاهی پاجوش می روید، عامل بیماری پوسیدگی طوقه درختان
انار تاکنون به طور قطع مشخص نشده است به ندرت از بعضی درختهای مبتلا به بیماری
Phytophthora cactorum جدا شده است ولی نقش آن در پوسیدگی طوقه کاملاً به اثبات
نرسیده است. مطالعات انجام شده در باغهای انار شیراز و یزد نشان می دهد که سرمای
زمستانه و بهاره می تواند باعث این بیماری باشد. عواملی از قبیل آبیاری زیاد و مصرف
کودهای ازته مخصوصا اوره باعث می شود که درخت انار به موقع در پاییز به خواب نرود و
مدتی بیشتر سبز باقی بماند. در نتیجه این قبیل درختان انار نمی توانند سرمای 10 تا
14 درجه زیر صفر را تحمل کنند و طوقه آنها دچار ترکیدگی و پوسیدگی می شود. شاخه های
صدمه دیده از سرما در بهار دیرتر از خواب بیدار شده و کم برگ می باشند. مطالعات
انجام شده با هورمون ژیبرلین که باعث ایجاد تأخیر در خزان درخت می شود نشان می دهد
که هر قدر خزان درخت انار در پائیز به تعویق بیافتد درصد سرماخوردگی و در نتیجه
پوسیدگی طوقه انار افزایش پیدا می کند.
مبارزه:
برای جلوگیری از بروز پوسیدگی
طوقه انار اقدامات زیر مؤثر می باشد:
1ـ آبیاری درخت های انار باید به
اندازه نیاز و به موقع انجام شود. به طوری که باعث تغییر در فیزیولوژی طبیعی درخت
نشده و منجر به طولانی شدن زمان رشد گیاه نگردد همچنین از مصرف زیاد کودهای ازته
باید خودداری گردد.
2ـ دور طوقه و تنه درختها تا ارتفاع 50 سانتی متر در
اواخر پائیز تا اوایل بهار با گونی یا پلاستیک پوشانده شود.
3ـ از کشت دوم
مانند سبزی ، صیفی و جالیز در باغهای انار حتی الامکان باید خودداری شود چرا که
معمولاً آبیاری در این باغها تابع زراعت دوم شده و باعث تغییرات فیزیولوژیکی در
درخت می گردد و یا پوسیدگی طوقه در اثر Phytophothra را تشدید می کند.
ـ
ریشه گرهی انارPomegranate Root Knot
این بیماری در مناطق انارخیز کشور
مخصوصا در اصفهان و یزد شیوع دارد. علائم بیماری روی اندامهای هوایی درخت های انار
به صورت توقف رشد ، ضعف عمومی ، زردی برگها ، ریزش برگهای انتهایی شاخه ها و
خشکیدگی تدریجی سرشاخه تظاهر می کند. روی ریشه های نازک و موی ریشه ها غده های کوچک
به اندازه ته سنجاق و گاهی بزرگتر ایجاد می شود که علامت اختصاصی بیماری بوده ودر
مواردی که شدت داشته باشد ممکن است موجب زوال تدریجی درخت شود. مطالعات انجام شده
نشان می دهد که در باغهای انار استان یزد (شهرستان یزد ، اردکان ، میبد ، مهریز) دو
گونه نماتد از جنس Meloidogyne به نامهای M. javanica و M. incognita و در استان
اصفهان M. incognita و M. hapla و روی ریشه درخت های انار در استان گیلان M.
arenaria وجود دارند و جزء عوامل مولد بیماری ریشه گوهی انار محسوب می
شوند
(
Meloidogyninae-Heteroderidae-Tylenchoidae-Tylenchina-Tylenchida-Secernenta-Nemata)
مبارزه
:
اقدامات زیر در جلوگیری از پیدایش بیماری و کاهش شدت آن موثر است:
1ـ
احداث باغ انار در زمینهایی که آلودگی به نماتدهای مولد بیماری نداشته باشد. قبل از
احداث باغ جدید انار لازم است خاک زمینهای مورد نظر مورد آزمایش قرار گیرد در صورت
آلودگی زمین به نماتد و اجبار در احداث باغ در آن قطعه باید خاک را با فومیگانت
هایی مانند متیل بروماید ضدعفونی کرد.
2ـ برای احداث باغ انار (وسایر
باغها)توصیه می شود از نهالهای ریشه دار سالم و عاری از نماتود استفاده
گردد.
3ـ مبارزه با علفهای هرز: بیشتر علفهای هرز می تواند میزبان نماتود
های مولد غده ریشه باشند و از این رو لازم است با آنها در مرحله استقرار مبارزه
شود.
4ـ از کاشت درختان انار در خاکهای خیلی سبک و ماسه ای که مستعد آلودگی
شدید به نماتد های مولد غده می باشد حتی الامکان باید اجتناب گردد.
ـ پوسیدگی
میوه انار
میوه های انار در اواخر فصل روی درخت و در اکثر مواقع پس از
برداشت و هنگام نگهداری دچار پوسیدگی می شود. پوست میوه های پوسیده نرم و رنگ آنها
شفاف می شود. گوشت دانه های میوه انار پوسیده نیز نرم شده و بسته به نوع قارچ لهیده
شده و به رنگ سیاه یاآبی و رنگهای دیگر در می آید. گاهی تمام حفره داخلی میوه انار
پر از توده سیاه قارچ می شود. بررسیهای به عمل آمده در ایران نشان می دهد گونه های
مختلفی از قارچهای جنس Aspergillus ، Penicillium ، Botrytis ، Rhizopus ،
Alternaria و Nematospora می توانند باعث پوسیدگی میوه انار شوند ولی اغلب
پوسیدگیهای میوه از نوع پوسیدگی آبی و سیاه در اثر قارچهای به ترتیب پنیسلیوم و
آسپرژیلوس می باشد.
عوامل پیدایش پوسیدگی و گندیدگی میوه های انار را می توان به
شرح زیر خلاصه کرد:
الف: عوامل محیطی و غیرزنده مانند ترکیدگی میوه ، سوراخ
شدن میوه بر اثر خار و شاخه های درخت هنگام وزش باد
ب: حشراتی که لارو یا
بالغ آنها وارد میوه می شوند مانند کرم گلوگاه انار (Spectrobates ceratoniae و
سوسکهای Carpophylus .
ج: حشرات مکنده که وارد میوه نمی شوند ولی نیش یا
خرطوم آلوده به قارچ یا باکتری خودشان را به داخل میوه فرو می برند مانند انواع
سنهای درختی.
د: صدمات وارده به میوه انار در اثر کنه ها ، آفتاب و مکانیکی
در موقع برداشت.
مبارزه: همانطور که گفته شد پوسیدگی های میوه انار به طور
عمده در اثر ترک خوردگی ، سوراخ شدن ، صدمات مکانیکی و یا تغذیه کنه ها و آفتاب
زدگی پوست بوجود می آید. بنابراین برای جلوگیری از پیدایش پوسیدگی توصیه می شود به
شرح زیر عمل کنند.
1ـ میوه انار به موقع و زود برداشت شود تا مواجه با سرمای
زودرس نشده و ترک خوردگی در آنها پیدا نشود.
2ـ انارهای سالم و بدون ترک
خوردگی و آفت زدگی را از انارهای آلوده و مصدوم جدا کنند.
3ـ هنگام برداشت
محصول دقت شود به میوه ها ضربه وارد نشده و پوست آنها زخمی نگرددو جابجایی آنها با
دقت به عمل آید.
4ـ انارهایی که به منظور نگهداری در انبار یا سردخانه
انتخاب می شود را قبل از حمل به انبار یا سردخانه با محلول 3 در هزار زینب
ضدعفونی
لکه های سیاه سیب
از لحاظ
اقتصادی مهمترین بیماری سیب در شمال شرقی آمریکا ، اروپا،آمریکای جنوبی و آسیا
است. اولین بار فریز(Fries) در سوئد در 1819 بیماری را توصیف نمود. این بیماری در
مناطقی که آب و هوای نیمه خشک دارند کمتر شایع است ولی در مناطقی که بهار خنک و
مرطوبی دارند خسارت بیماری شدید بوده و تابیش از 70% به محصول خسارت می زند و اگر
با بیماری مبارزه نشود تا 100% خسارت محصول و میزبان قابل پیش بینی است. اساساً
خسارت بیماری به دو صورت دیده می شود. الف) کاهش بازار پسندی میوه ها به سبب وجود
لکه های سیاه یا تغییر شکل میوه ها ب)نابودی کامل درخت در 3-2 سال متوالی اپیدمی
شدید. بیماری لکه سیاه سیب در استانهای شمالی کشور ؛ آذربایجان شرقی و غربی ،
خراسان ، گیلان و مازندران ، تهران ، کرج و دماوند و در خوزستان و بروجرد هر ساله
خسارت قابل توجهی به بار می آورد.
علائم :
بیماری لکه سیاه سیب به
برگ ،دمبرگ ، شکوفه ، کاسبرگ ،میوه ، دم میوه و گاهی شاخه و فلس و جوانه حمله می
کند. در ابتدای بهار قبل از باز شدن شکوفه ها ،اولین جائیکه آلوده می شود
کاسبرگهای گل سیب است. کاسبرگها در اثر شدت بیماری در شرایط مساعد محیطی (رطوبت
بالا) به رنگ سبز زیتونی درآمده و از این طریق میوه ها و برگهای جوان نیز آلوده می
گردند. بارزترین علائم بیماری روی برگها و میوه ها دیده می شود . لکه ها ابتدا در
سطح زیرین برگهای جوان مشاهده می شوند و با بازتر شدن برگها هر دو سطح آنها آلوده
می گردند. لکه های اولیه، مخملی و به رنگ سبز زیتونی تا قهوه ای و با حاشیه نامشخص
می باشند به تدریج حاشیه لکه ها واضح شده و ممکن است چند لکه بهم چسبیده و به رنگ
سیاه درآیند . اگر تعداد لکه های روی برگهای جوان زیاد باشد ؛ برگها بدشکل و پیچیده
می شوند ( Deformation=Distortion) و معمولاً ریزش (Defoliation) می کنند. روی هر
برگ از یک تا چند صد لکه ممکن است وجود داشته باشد. آلودگی دمبرگ موجب ریزش برگ قبل
از تکامل آن می گردد که این موجب ضعف شدید درخت و حساس شدن آن در برابر آسیبهای
زمستانی می گردد. لکه های روی میوه ها در ابتدا مشابه لکه های روی برگهاست. بعداً
قهوه ای ، سیاه و چوب پنبه ای می شوند. آلودگیهای زود هنگام به سبب انهدام و مرگ
بافتهای مریستمی اطراف لکه ها و توقف رشد این قسمتها روی میوه و از طرفی رشد
قسمتهای سالم روی میوه موجب بد شکلی و پیچ خوردگی میوه می گردند. معمولاً این میوه
ها ترک خورده و زود می ریزند. لکه های ریز و آلودگیهای اواخر تابستان و اوایل پائیز
معمولاً در شرایط انباری گسترش یافته و در انبار و سرد خانه آشکار می گردند. آلودگی
دم میوه موجب ریزش میوه قبل از رسیدن آن می گردد.
عامل بیماری:
قارچ
:
Teleomorph: Venturia inaequalis
(Venturiaceae-Pleosporales-Loculoascomycetidae)
Anamorph: Spilocaea pomi
(Dematiaceae-Moniliales-Hyphomycetidae-Deutromycetes)
قارچ V.inaequalis :
دارای پریتس دروغی (Pseudoperithecium) است که در بافت استرومای برگها یا میوه های
ریخته شده بر کف باغ زمستانگذرانی می کنند و بصورت منفرد ،قهوه ای تا سیاهرنگ می
باشند . در هر پریتس 100-50 آسک بطور مجتمع به شکل استوانه ای با پایه کوتاه که
درون هر یک 8 آسکوسپور است دیده می شود. دیواره آسکها دو جداره و نازک است .
آسکوسپورها سبز مایل به زرد تا قهوه ای و دو سلولی هستند که سلول بالایی آن کوچکتر
و پهن تر از سلول پائینی است (Inaequal = نامساوی ). این قارچ هتروتالیک دو قطبی
است لذا آنتریدی روی یک پایه و آسکوگون روی پایه دیگر تشکیل می گردد.
قارچ S.
pomi : دارای کنیدیوفورهایی معروف به Annellophore است به سبب آنکه اثر افتادن هر
کنیدی روی کنیدیوفور بصورت حلقه ای (Annellide) باقی می ماند کنیدیها زیتونی مایل
به زرد و معمولاً یک سلولی و گاهی دو سلولی ، منفرد و تخم مرغی شکل هستند که در
انتهای آنلوفورها بوجود می آیند . آنلوفورها قهوه ای رنگ و بدون بند (Septum) یا
دارای بند،موج دار و با برجستگیهای زگیل مانند هستند.
چرخه بیماری
:
قارچ عامل بیماری غالباً زمستان را بصورت پریتس های دروغی در برگها و میوه
های آلوده افتاده در کف باغها طی می کند البته در نواحی ساحلی و معتدل که زمستان
ملایمی دارند قارچ بصورت S.Pomi به شکل میسلیوم در شاخسارهای آلوده زمستانگذرانی می
کند. پس از آنکه میسلیومهای دو تیپ جنسی مختلف سازگار (Mating Type) نیز با یکدیگر
آمیزش پیدا کردند، اجسامی تیره رنگ (پریتس های دروغی ) بین بافتهای برگهای ریخته
شده برکف باغ تشکیل می شوند غالب پریتس های دروغی اولیه در خلال چهار هفته بعد از
ریزش برگها تشکیل می شوند. رطوبت برای تکامل پریتس دروغی ضرورت دارد. دمای بهینه
برای تکامل آسکوگون 0C 18-20 و برای بلوغ آسکوسپورها 18-16 است. رقم سیب و تاریخ
خزان برگها در بلوغ و رسیدن آسکوسپورها در بهار تأثیری ندارد. وقتی برگ زمستان
گذرانده موجود در کف باغ مرطوب می گردد (بارانهای آخر زمستان و اول بهار)آسکهای
رسیده و بالغ با جذب رطوبت از طریق روزنه پرتیس دروغی متورم شده با فشار آسکوسپورها
را تخلیه می کنند ، آسکوسپورها همراه با جریان باد در فضا پخش می شوند و عفونت
اولیه روی اندامهای تازه روییده ایجاد می گردد. پیش بینی این بیماری در اپیدمی ها
بر اساس مؤثر بودن, مایه تلقیح اولیه Primary inoculum یا در واقع آسکوسپورهای
تولید شده در پرتیس های دروغی زمستانگذران موجود برگهای کف باغ و جوانه در سطوح
گیاهی بر اساس شرایط آب و هوایی صورت می گیرد). وقتی آسکوسپورها روی کاسبرگ ، برگ
یا میوه جوان در مجاورت لایه نازکی از رطوبت ، قرار بگیرند جوانه می زنند برای آغاز
تندش رطوبت آزاد (رطوبت نسبی بیش از 95 % (ضرورت دارد. زمان لازم برای وقوع آلودگی
به دمای محیط و تعداد ساعات خیس شدگی بستگی دارد بطور مثال در دمای0C 2/2 به 48
ساعت خیس شدگی سطح بافت نیاز است تا اسکوسپورها جوانه زده و آلودگی شروع گردد در
حالیکه در دمای 0C 6 به 21 ساعت خیس شدگی ، دمای 100C به 14 ساعت خیس شدگی ، دمای
150C به 10 ساعت خیس شدگی ، دمای 0C 26 به حدود 12 ساعت خیس شدگی نیاز است البته در
دماهای بالاتر از0C 26 معمولاً بیماری به ندرت اتفاق می افتد(شرایط خنک و مرطوب
برای وقوع بیماری لازمست، منحنی Milles 1944). قارچ بعد از نفوذ در کوتیکول منشعب
شده و زیر کوتیکول تشکیل استروما می دهد و لکه های بیماری که روی آن ها کنیدیوفورو
کنیدی های .pomi S تشکیل می گردد، ظاهر می شوند. لکه ها و کنیدی ها در مرکز لکه ها
بسته به رطوبت نسبی و دما بعد از 9 تا 17 روز دیده می شوند . کنیدیها عامل اصلی
ایجاد عفونت و بیماری در تابستان هستند که با قطره های باران یا باد روی سطح برگها
یا میوه درختان دیگر پخش می گردند. این کنیدیها به شیوه آسکوسپورها جوانه زده و با
نفوذ در میزبان لکه های جدید را بوجود می آورند . در خلال فصل رشد بسته به دوره
کمون بیماری و نیز حساسیت بافت رقم میزبان چرخه های ثانویه دیگری نیز ممکنست تکرار
شود.
کنترل :
1- اقدامات بهداشتی : - جلوگیری از تشکیل پریتس دروغی
احتمال بروز همه گیری بیماری را کاهش می دهد برای این منظور شخم زمستانه می تواند
با زیر خاک نمودن بقایا بشدت بیماری را کاهش دهد - پاشیدن کودهای نیتروژن دار
(اوره) در پائیز روی برگهای ریخته شده در کف باغ باعث تسریع فساد و تجزیه آنها و
مانع تشکیل پریتس دروغی می گردد. این عمل بویژه در سالهایی که زمستان ملایم باشد
نتیجه بخش است - پاشیدن قارچ کشهایی مثل بنومیل در آخر فصل (قبل از خزان) روی
برگهای درخت یا بعد از خزان روی برگهای کف باغ نیز مانع تشکیل پریتس دروغی در پائیز
و زمستان می گردد.
2- عملیات زراعی : وقتی جریان هوا در بین تاج درختان به خوبی
صورت گیرد به سبب وجود هوا و جریان باد در میان شاخساره ها و خشک شدن شاخساره ها ،
شرایط آب و هوایی برای وقوع بیماری نامساعد می گردد. لذا تنظیم فاصلهدرختان هنگام
کاشت و هرس مرتب آنها با ایجاد شرایط خشک و نیز فراهم آوری شرایط مناسب برای سمپاشی
باعث کاهش بیماری می گردد.
3- ارقام مقام: شامل میخوش اردبیل ،آق پائیزی و بل د
بوسکوپ Bell De Boskop- گلدن رد Goloden-Red رد فری Red Free- لیبرتیliberty- پریما
Prima-پرسیلاPriscilla ـ سر پرایز Sir Prize-جونا فریJona Free-فری دام Free Dom-
مک فریMac Free- موریاMoria- ترنتTrent- نوا Nova – ایزی گروEasygro- نوواماک
Novamac- ریشلیوRichelieu-روویلRouville- فلوریدا Florida
4- شیمیایی : در شمال
شرق ایالات متحده نزدیک به 50% از کل قارچکشهای مصرفی در باغهای سیب فقط برای کنترل
این بیماری بکار می رود. قارچکش ها ی مورد استفاده عبارتند از :کاپتان ، دودین،
گروه اتیلن بیس دی تیوکار با ماتها و سموم گوگردی، بنزیمیرازولها و بازدارنده های
بیوسنتز در ارگوسترول (;SBI StroleBiosynthesis Inhibitores). امروزه از بنومیل (از
بنزیمیدازولها) و دودین به خاطر بروز مقاومت در قارچ عامل بیماری کمتر استفاده می
شود . پیش از وقوع آلودگی بایستی بر اساس پیش بینی های هواشناسی (طول زمان رطوبت
بالای 90%) با استفاده از قارچکشهای پیشگیری کننده سمپاشی صورت گیرد. بعد از ایجاد
عفونت خصوصاً در نواحی نیمه خشک ، باغدار با دانستن زمان وقوع آلودگی با استفاده از
قارچکشها می تواند 24 تا 96 ساعت (1-4 روز) پس از شروع عفونت بیماری را مهار کند،
(با استفاده از داده های هواشناسی و جدول میلز زمان وقوع عفونت تعیین می گردد).
زمان سمپاشی بر اساس مراحل رشد و نمو درخت سیب انجام می شود . سمپاشی اول در مرحله
نوک نقره ای Silver Tip (جوانه ها تازه شکفته و نوک برگهای اولیه به رنگ سفید نقره
ای نمایان است). انجام می شود و سمپاشهای محافظتی و پیشگیری کننده بعدی در مراحل
نوک سبزی Green Tip (اندامهای رویشی و جوانه ها به یک سانتی متر رسیده اند). مرحله
ظهور دسته های گل Tight ,Cluster (مرحله گلدهیBloom) و در آخر بعد از ریزش گلبرگها
صورت می گیرد . سمپاشی های پوششی به فاصله هر دو هفته یکبار بعد از ریزش گلدهی تا
حدود 3-2 هفته مانده به برداشت محصول ادامه می یابد. قابل ذکر است برنامه مبارزه
شیمیایی با لکه سیاه سیب ، سفیدک حقیقی ، زنگها و بیماریهای مختلف دیگر که در خلال
تابستان بروز می کنند از جمله لکه دودی ، فضله مگسی،آفات و کنه ها بطور تلفیقی
صورت می گیرد.
سر خشکیدگی درختان مرکبات
(ناتراسیا) Citrus dieback
در ایران علاوه بر مرکبات به سایر
درختان منجمله بادام، زردآلو، گیلاس، اوکالپتوس و … پسته، انار، توت، حمله می کند.
ولی بیماری در همه گیاهان اهمیت ندارد، بیماری در خوزستان وسایر مناطق گرمسیری
اهمیت دارد در فارس گاهی روی سیب نیز دیده شده است. در شهرستان جهرم به شدت درخت
توت را مورد حمله قرار میدهد (مهندس ایازپور). عامل بیماری قارچ Nattrassia
mangiferae است قارچ بیشتر از محلهای آفتاب سوخته و قسمتهایی از درخت که در معرض
آفتاب وگرمای شدید است وارد میشود. علائم به صورت ورقهورقه شدن پوست که زیر آن
پودر سیاه رنگ (آرترو کنیدیم ) قارچ است دیده میشود، قارچ پیکنیدیم نیز تولید کرده
که در بافت گیاه تشکیل شده و اهمیت چندانی ندارد، معمولاً قارچ در دمای زیر 30 درجه
سانتیگراد خسارت نمیزند.
کنترل شیمیائی :
اکسی کلرور مس
(کوپراویت ) WP35% به میزان 5 در هزار
توصیه:
1- تقویت درختان بخصوص
در مقابل تنشهای آبی وآفتاب سوختگی
2- حذف شاخههای آلوده
3- در صورت
امکان اجتناب از کشت ارقام پرتقال، لیمو، نارنگی گریپفروت و نارنج که حساسیت بیشتری
دارد.
4- بهداشت باغ (خروج چوبهای آلوده )
بیماری مرگ گیاهچه
مرکبات Citrus Damping off of
seedlings
خسارت وشدت بیماری مرگ گیاهچه بیشتر در خزانه و نهالستانهاست.
این بیماری وقتی در خزانه حرارت ورطوبت خاک زیاد باشد وحرارت برای قارچ عامل بیماری
مناسب است خسارت شدید میشود. دو نوع از این بیماری تشخیص داده شده است یکی قبل از
بیرون آمدن گیاهچه ودیگری پس از ظهور گیاهچه. قارچ عامل Rhizoctonia solani که عامل
اصلی مرگ گیاهچه است همچنین قارچهای پیتیوم و فایتوفتورا نیز اگر درجة حرارت ورطوبت
زیاد باشد به گیاه حمله میکند. بر اساس تحقیقات مهندس ایازپور در جهرم جنس
پونسیروس نسبت به بیماری مقاوم و هیبریدهای آن حساس میباشد.
کنترل
بیماری :
1- تهیه خزانه سالم با استفاده از خاک بکر
2- ضد عفونی خاک
خزانه با متیل برو ماید و D-D و واپام
گموز مرکبات Citrus
gummosis
بیماری گموزGummosis یا پوسیدگی طوقه و ریشه Root-rot درختان
مرکبات اولین بار در سال1834 ازآسور گزارش گردیده است. در ایران بیماری اولین بار
در سال 1320 گزارش شده و در مناطق شمالی و جنوبی کشور بخصوص خوزستان و فارس وجود
دارد.
عامل بیماری در بیشتر مناطق ایران Phytophthora
citrophthora و Phytophthora parasitica میباشد. قارچ Phytophthora ازقارچهای کاذب
Oomycetes است که فرم جنسی آن بصورت oospore است. قارچ دارای تیپهای متفاوت
وهتروتالیک است. اما زمستانگذرانی بوسیله ااسپور وکلامیدسپور
میباشد.
علائم بیماری بروی طوقه در ابتدا به صورت لکه کوچک قهوهای ظاهر
شده که خیلی نامشخص است وبه تدریج گسترش یافته وجهت پخش آن به طرف بالا است وبه
صورت بیضی در میآید وآوندهای آبکش را از بین میبرد. در محل آلودگی مرکبات ترشح
صمغ دارد از جمله موارد دیگر مورد حمله ریشه است؛ که اغلب لهیدگی وسیاه شدن ریشه را
در پی دارد. در بارندگی شدید میوه نیز بر اثر حمله قارچ دچار آسیب
میشود.
کنترل: شامل پیشگیری ومعالجه میباشد.
پیشگیری :
1-
انتخاب پایه مقاوم : انواع پرتقال، انواع نارنگی، لیموترش، لیموشیرین، بکرائی و
ترنج از جمله ارقام حساس میباشد. نارنج (به تریستیزا حساس) ونارنج پونسیروس
تریفولیاتا (به اگزوکورتیس حساس) به بیماری گموز مقاومند.
2- محل پیوندک
باید 30-15 سانتیمتر از خاک فاصله داشته باشد.
3- حذف علفهای هرز از دور
طوقه
4- خوداری از ایجاد زخم اطراف طوقه
5- جلوگیری از جمع شدن آب
دور طوقه درخت
6- ضدعفونی ریشه توسط محلول بردو 3 درهزار
7- خرید
نهال سالم از خزانه
8- باید دقت شود در حین پیوندزنی قطراتی از آب یا ذرهای
ازخاک باغ بین پایه وپیوندک قرار نگیرد.
9- فواصل بین درختان حفظ
شود
10- اگر پوسیدگی بیشتر از نصف دور طوقه را فرا گرفته باشد باید درخت
آلوده را قطع کرد.
معالجه:
ابتدا خاک دور طوقه درخت مبتلا را کنار
زده واز رسیدن آب به آن جلوگیری به عمل آورد. درخت مبتلا باید جداگانه آبیاری شود.
نقطه پوسیده اگر توسعه نداشته باشد ودر مراحل اولیه پیشرفته است با یک چاقوی تیز
پوست محل را تراشیده تا به بافت زنده برسیم آنگاه به وسیله محلول یک درصد پرمنگنات
پتاسیم و یا مخلوط بردو و یا ارتوساید و کوپراویت به میزان یک در هزار ضدعفونی سطحی
میکنیم وپس از دو هفته محل را با چسب باغبانی میپوشانیم.
طرز تهیه محلول
بردو یک درصد:
کات کبود یا( سولفات مس) 200 گرم، آهک زنده200 گرم، آب20
لیتر
طرز تهیه محلول بردو برای ضدعفونی ریشهها قبل از
کاشت:
کاتکبود 70 گرم، آهک زنده 70 گرم، آب 20
لیتر
لکه سبز مرکبات Citrus
greening
بیماری ناشی از باکتریهای سخت کشت Liberobacter asiaticum
(عامل لکه سبز آسیایی) و L.africanum (عامل لکه سبز آفریقایی) در مرکبات که
نشانههای آن موزائیک در برگها، زردی شاخهها، باقی ماندن لکههای سبز روی میوه و
زوال درختان است. باکتریهای مزبور در بافت آبکشی درختان آلوده استقرار دارند و هر
یک با گونهای پسیل انتقال مییابند. یکی از پرخسارت ترین بیماریهای مرکبات درجنوب
شرقی آسیا، شبه قاره هند، آفریقای جنوبی و شبه جزیره عربستان
است.
پســـوروز مرکبات(ویروس پوسهی مرکبات) citrus psorosis
virus
به گروهی از بیماریهای ویروسی گفته میشود که از نظر ظاهری کاملاً
متفاوت میباشند. ولی یک صفت مشترک در نقوش کردن برگهای تازه روئیده دارند. این
نقشها به دو صورت 1- Flecking pattern یا نقش میخی که بصورت خطوط کمرنگ و لکههای
روشن بین رگبرگها و موازی با آنها میباشد. 2- Oak leaf pattern یا نقش برگ بلوطی
،لکهها یا خطوط روشن که حاشیه مجموع آنها نقشی مانند برگ بلوط ایجاد میکند. از
دیگر علائم پوسته پوسته شدن پوست درخت در ناحیه طوقه، گلدهی خارج فصل،فرورفتگیهای
عمودی باریک روی چوب و زیر پوست، تولید صمغ و زوال است که دراغلب نواحی مرکبات خیز
به ویژه نواحی خنکتر وجود دارد. برای این ویروس و ویروس لکه حلقوی مرکبات نامهای
جنس spirovirus و ophiovirus پیشنهاد شده است.
براثر عواملی چون حمله
تریپسها، کنهها، عنکبوت قرمز، دانههای تگرگ یا وزش بادهای شنی به سطح برگها
علائمی شبیه پسوروز ایجاد مینمایند.
انتقال پسوروزها:
1-
پیوند(بیماری پسوروز بوسیله پیوندک آلوده از درختان بیمار به درختان سالم منتقل
میشود.)
2- بذر(چند مورد از بیماری crinkly leaf توسط بذر منتقل شده
است)
3- مکانیکی(تنها ابلقی شدن برگها و میوهها و برگ موجی crinkly leafبا
عصاره منتقل شده است)
4- پیوند ریشه
5- سس
cuscuta
کنترل:
1- انتخاب پیوندک سالم
2- انتخاب نهالها و
پیوندکهای جدید
3- تراشیدن پوستهها قبل از توسعه شدید آنها
4-
ترموتراپی: سه ماه نگهداری در درجه حرارت c40 به مدت 16 ساعت در روز وc30 به مدت 8
ساعت در شب موجب حذف پسوروز concave gum، in factions variegation، A تریستیزا،
vein Enation شده است.
5- از بین بردن درختان آلوده
بیماری
فوماژین مرکبات(دودهی مرکبات) citrus sooty
mold
بیماری در اثر وجود مواد قندی(عسلک) حاصل از حشرات مکنده بروی
مرکبات در نواحی گرم و مرطوب عارض میشود.در طی این شرایط قارچهای ساپروفیت تکثیر و
رشد پیدا میکنند. این قارچهای ساپروفیت به هیچوجه حالت انگلی نداشته و در نهایت
باعث تجزیه عسلک میشود. بیماری از لحظهای که عسلک حشرات درخت را خیس میکند شروع
میشود. معمولا قارچ Capnodium citri روی شاخ و برگ و میوه مرکبات ایجاد کپک
میکند.
مبارزه با این بیماری فقط از طریق کنترل حشرات ایجاد کننده
عسلک(شتهها و شپشکها) میباشد
تریستیزای مرکبات(بیماری
غم) Citruc Tristeza
Trieste به معنی غم و
اندوه است. این بیماری اولین بار در اواخر سال 1890 در آفریقای جنوبی مشاهده شده
است. در ابتدا تصور میشد که علت ناسازگاری بین پایه و پیوندک است. در ایرن بیماری
در سال 1355 در ساری روی نارنگی ساتسوما satsuma مشاهده شده است. تریستیزا به انواع
مرکبات حمله میکند. پایههای نارنگی و پرتقال حساسند و پایههای نارنج و لمون
بسیار حساسند. روی پایه سلطانی مرکبات، توسرخ، توسبز مرگ ناگهانی ایجاد
میکند.
عامل ویروس رشتهای به ابعاد 2000×12 نانومتر از گروه Closterovirus که
با شته انتقال مییابد و دارای گسترش جهانی است. علائم تیپیک در درختان پیوند خورده
با پایههای حساس بصورت زوال(decline) سریع یا مزمن بروز مینماید. اما در درختان
پیوند نخورده زردی ظاهر میشود. در درختان جوان گل دهی به میزان بالایی است. در
درختان مسن درخت میوه زیاد و ریزی تولید میکند. ازعلائم دیگر بیماری آبلهای شدن
(stem pitting) ساقههای کمتر از یک سال است. بر اثر فعالیت ویروس در بافت آبکش
مواد غذایی به ریشه نمیرسد و درخت دچار زوال میشود. در حالتهای شدید باعث زرد شدن
برگهای انتهایی و توقف رشد آنها میشود. متداولترین روش تشخیص بیماری تریستیزا روش
تست Elisa است.
تنها راه مبارزه و پیشگیری بیماری تهیه پیوندک عاری از ویروس و
پیوند آن روی یک پایه مقاوم است. البته باید با ناقلین نیز به شدت مبارزه کرد.
ازپایههای مقاوم نارنج poncirus trifoliata و راف لمون است. پایههای متحمل
پرتقال، لیمو خارکی، نارنگی کلئوپاترا و ترنج است.
سبزردی ابلق
مرکبات Citrus variegated chlorosis
بیماری ناشی از باکتری سخت
کشت Xylella fastidiosa در مرکبات که نشانههای آن بطورعمده شبیه کمبود روی است.
سبزردی (chlorosis) بیشتر دربرگهای مسن دیده میشود. در محل لکهها ممکن است
آسیبهای صمغ آلود درسطح زیرین برگ به وجود آید. از بیماریهای جدید و مهم مرکبات در
امریکای جنوبی بشمار میآید.
بلاست مرکبات Citrus
blast
بیماری ناشی ازباکتری Pseudomonas syringae pv. Syringae است که
در مرکبات ایجاد لکههای نکروتیک در برگها، دمبرگها و میوه مینماید. لکههای تیره
رنگ روی میوه black pit نیز نامیده شدهاند. نشانههای بیماری در شاخ و برگ جوان
شبیه نشانههای سرمازدگی است.
کنترل: سمپاشی با ترکیب بردو 0.5درصد و اکسی کلرور
1 درهزار. هرس شاخههای آلوده واقدامات قرنطینهای
بیماری
آنتراکنوز مرکبات Citrus
anthracnose
عبارت آنتراکنوز به معنای شبه زغال Like-coal واولین بار
توسط Faber و Dunal در سال 1853 روی انگور گزارش شدهاست. بیماری در سال 1326 توسط
اسفندیاری از مناطق شمالی کشور جمعآوری وگزارش شده وسپس در سال 1333 از مناطق جنوب
توسط شریف گزارش گردیدهاست.
آنتراکنوز مرکبات انتشار جهانی دارد. بیماری
ناشی از گونه Colletotrichum gloeosporiodes در انواع مرکبات که نشانههای آن
لکههای نکروتیک در برگ و خشکیدن سرشاخههاست. در میوه نشانه بیماری به صورت
لکههای قهوهای تا سیاه ظاهر میشود. آنتراکنوز میوه در میوههای رسیده مخصوصاً
واریتههای میانرس و زودرس گریپفروت دیده میشود.
کنترل شیمیایی
:
1- استفاده از قارچکشهای فربام، زینب، کاپتان به نسبت 2- 1.5
درهزار
2- در پاییز موقع خواب سمپاشی با دو کیلوگرم سولفات مس، یک کیلوگرم
سولفات روی و دو کیلو گرم آهک وصد لیتر آب
توصیهها: 1- تقویت گیاه 2- حذف
شاخههای خشکیده در پاییز 3- کنترل آفات وسایر بیماریها
شاخه میری
مرکبات Citrus blight
زوال درختان مرکبات با نشانههای پژمردگی و
مرگ شاخهها، تاخیر در رشد بهاره و نشانههای کمبود عنصر روی در برگها، این بیماری
با بسته شدن راه آوندهای چوبی و تمرکز روی در شاخهها همراه است. شاخه میری مرکبات
درفلوریدا(امریکا) شایع است و عامل آن به درستی معلوم نیست
شانکر
باکتریایی مرکبات citrus
canker
نوعی بیماری در مرکبات که در مناطق جنوبی کشور از جمله هرمزگان
جیرفت، کرمان، سیستان و بلوچستان باعث بروز مشکلاتی برای باغداران گردیده
است.
عامل آن باکتری Xanthomonas axonopodis pv.citri است وروی میوه وبرگ
لکههای ابتدا آبگز وبعد چوب پنبهای کمی برجسته وروی شاخههای جوان زخمهای جرب
مانند ایجاد میکند. از این باکتری پنج سویه به نامهای A،B،C،DوE گزارش شده است
سویهA نسبت به سویههای دیگر قدرت بیماریزایی بیشتر ودامنه میزبانی وسیعتری
دارد
ویروئید کاکسیای مرکبات Citrus cachexia
viroid
ویروئیدی متشکل از حدود 300 نوکلئوتید که در بیشتر گونههای
مرکبات به ویژه بعضی از انواع نارنگی تولید آلودگی میکند و نشانههای آن عبارت است
از تولید صمغ در پوست، تشکیل حفرههایی در چوب و مقابل آنها برجستگیهایی در سطح
داخلی پوست و کوتولگی
لکه سیاه مرکبات Citrus black
spot
این بیماری در آفریقای جنوبی، استرالیا و تایوان اهمیت بالایی دارد
و دارای خسارات اقتصادی است. بیماری ناشی از Guignardia citricarpa است که شکل غیر
جنسی قارچ Phyllosticta citricarpa است . تمام واریتهای تجارتی مرکبات به این
بیماری حساس هستند وبیشتر بیماری روی درختان مسن وضعیف است. قارچ روی درختان دیگری
مثل بادام و رز دیده شده است. برگهای آلوده بیشتر حالتLatent دارند. این برگها پس
از افتادن اندام باردهی قارچ بر روی آنها تشکیل میشود. پس از رسیدن آسکها
آسکوسپورها آزاد شده وبه وسیله باد منتشر میشود پیکنیدیوسپورها نیز به وسیله باران
پخش میشوند ولی نقش آسکوسپورها مهمتر است. نشانه اصلی بیماری وجود لکههای تیره در
برگ ومیوه است کنترل بیماری از طریق سمپاشی با ترکیب بردو یا زینب.
نماتد
مرکبات citrus nematode
نماتد مرکبات Tylenchulus semipenetrans
اولین بار در سال1912 توسط یک بازرس اداره باغبانی کالیفرنیا به نامR.Hdges در یکی
از باغات لسآنجلس مشاهده شد. اولین نمونهبرداری در ایران درشیراز انجام شد. نماتد
درفسا، جهرم، کازرون، برازجان، اندیمشک، اهواز، آبادان نیزنمونهبرداری شده
است.
مرفولوژی و بیولوژی
دارای دو شکل جنسی بوده و مادهها تخممرغی
شکل و درخارج ریشه روی آن قرار میگیرد.نرها باریک میباشند. Bursa دیده نمیشود.
مادهها بروی ریشههای فرعی ضخیم که رشدشان متوقف شده ویک لایه از خاک روی آنها را
پوشانده است قرار میگیرند.این توده خاک در اثر ترشح مخاطی ریشه باقی میماند و
نماتد را در مقابل شکارچیها و دشمنان طبیعی محافظت مینماید.
طول بدن
مادهها بین 0.35 تا 0.40میلیمترمتغیر بوده و دارای بدنی کیسهای شکل است،که
معمولابه سمت شکم در ناحیه vulva درست در سمت جلو ودر فاصله کوتاهی از دم خم شده
است. حفره دفعی خوب رشد یافته ودر جلو vulva قرار گرفته است. Ovary معمولا دارای دو
خمیدگی بوده و به ناحیه مری میرسد.
اولین پوست اندازی درون تخم انجام
میشود. از مجموع پورهها در حدود26% تبدیل به نماتد نر میشود.مرحله دوم پورگی قبل
ازتوده تخم خارج شوند بوجود میآید و طول آنها بین 0.28 تا0.34 میکرون تغییر
میکند. مرحله دوم پورگی نرها 48ساعت مرحله سوم 108 ساعت ومرحله چهارم پورگی180
ساعت طول میکشد.معمولا نرها یک هفته پس از تفریخ به سن بلوغ میرسند. درسن چهارم
طول بدن به0.26 تا 0.33 میلیمتر میرسد و Testis و Spicule قابل رویت میباشد،اما
stylet نامشخص باقی میماند و مری باقی میماند.
مرحله دوم پورگی ماده در
حدود 14 روز وقت لازم دارد تا ظاهر شود واز سلولهای ریشه تغذیه نماید و خود را برای
پوست اندازی آماده نماید. در این مرحله وقتی خاک مورد مطاله قرارمیگیرد نماتد
مشاهده میشود و در صورت نبود گیاه میزبان میتواند به زندگی خود ادامه
دهد.
Vulva بصورت یک شکاف عمیق وحفرهی دفعی خیلی برآمده است. دم نسبتا
مخروطی و به سمت پشت برگشته است و به یک نوک کلفت خاتمه مییابد.anus و rectum
مشاهده نمیشود.مادههای جوان ومادههای سن چهارم 21 روز بعد از ورود نماتد به داخل
ریشه گیاه ظاهر میشوند. پس از یک هفته مادههای جوان به لایه pericycle ریشه نفوذ
کرده و در حدودسه چهارم طویلتر میشوند.
برای تکمیل دورهی زندگی از مرحله
تخم تا خاتمه دوره بلوغ8-6 هفته طول میکشد. در اثر حمله این نماتد برگها وشاخههای
مرکبات زرد شده و محصول کاهش مییابد. تعداد تخمی که یک ماده میگذارد75-100 عدد
میباشد. درجه حرارت مناسب برای آلودگی میزبان31-25 میباشد. تحت شرایط خشک لاروها
ونرها پس از 9 روز که در آب فرو برده شوند مجددا به زندگی خود ادامه
میدهند.
علائم و نشانههای خسارت :
براثر حمله نماتد به ریشه
مرکبات،درختان به تدریج روبه زوال میروند. برگها کم پشت وسبز مایل به خاکستری وکدر
میشوند. سرشاخهها خشک شده میوهها کوچک و کم بوده و اغلب میریزند.ریشههارشد
طبیعی نداشته، ضخیم به نظر میرسند. و یک لایه خاک روی آنها فرا گرفته است که به
آسانی شسته نمی شود. این علائم موید آن است که نماتد ریشه مرکبات را آلوده کرده
است. هیچگونه تورم یا گال روی ریشهها دیده نمیشود. ولی ریشههای آلوده کلفتر
هستند.
نرهای بالغ نماتد مرکبات انگل نبوده وتغذیه و خسارت به مادهها
ولاروهای نر وماده محدود میشود.تغذیه لاروها بطور پارازیت خارجی روی بافتهای پوست
است. مادههای جوان از ناحیه سر تا گردن در پوست فرورفته است. سرآنها داخل حفرهای
که دریک ناحیه گیاهی ساخته شده به اطراف حرکت میکند. تغذیه از6-10 سلول مجاور این
حفره که بنام یاختههای پرستار معروفند صورت میگیرد. درگیاهان مقاوم پس ازنفوذ
لاروها به یاختههای پوستی این سلولها نکروز شده و درنتیجه تغذیه صورت نگرفته و
نماتد از بین میرود. درشیره گیاهان مقاوم و غیر میزبان مواد مسموم کننده نماتد
نیزدیده شده است. معمولا تاوقتی که جمعیت نماتد روی ریشه درخت به حد نصاب (40000
لارو ) نرسد درخت کاملاً از بین نمیرود. ازطرفی نشانههای بیماری روی اندامهای
فوقانی 3-5 سال بعد از آلودگی ریشه ظاهر نخواهد شد. وسرانجام براثر فساد ریشه و عدم
جریان شیره گیاهی به بالای درخت از بین خواهد رفت.
کنترل :
1-
شناسایی باغهای آلوده و جلوگیری از انتقال خاک و نهال آلوده
2- استفاده از
پایه های مقاوم از جمله نارنج سه برگ
3- فومیگاسیون خاک به صورت
موضعی
4 - سم دایتراپکس SL100% قبل از کشت، ضدعفونی
خاک
توصیهها:
ین سم دارای گیاه سوزی شدید میباشد و در ضد غفونی خاک
کاربرد دارد. برای جلوگیری از گسترش بیشتر نماتد مرکبات باید اقداماتی در جهت تهیه
نهالهای سالم و جلوگیری از کاشتن نهالهای آلوده انجام گیرد. استفاده از پایههای
مقاوم از قبیل نارنج سه برگی نیز موثر است. برای ضد عفونی از متیل بروماید نیز
استفاده میشود. اینکار بوسیله اپلیکاتور و در زیر پوشش پلاستیکی انجام
میشود.
مبارزه با پیچیدگی برگ هلو
بیماری آرمیلایا
معمولا یکی
از مهمترین بیماری های درختان در مناطق معتدل جهان است . این بیماری در جنگل های
بومی ، جنگل های کاشته شده ، باغات میوه ، تاکستان ها و فضای سبز شهری دیده می شود
. همچنین ممکن است در گیاهان غیر چوبی ( شکل 13 ) ایجاد شود . این بیماری خسارت های
فراوانی را در بخش های معتدل امریکای شمالی ، اروپا ف آسیا ، ژاپن ، آفریقای جنوبی
،استرالیا و نیوزلند و هر جای دیگر به بار می آورد .
این بیماری
همچنین در بعضی از مناطق حاه شامل بخش حاره آفریقا ، آمریکای جنوبی و سریلانکا رخ
می دهد . اما در بسیاری از مناطق به شدت مناطق معتدل نیست و فقط در ارتفاعات رخ می
دهد .
Humongous fungus
رشته های کوچک مانند قارچ شناسی و بیماری
شناسی جنگل می توانند زیر و رو شوند وقتی که خبری به رسانه های گروهی می رسد . این
اتفاقی بود که در سال 1992 رخ داد وقتی یک مقاله ی علمی چاپ شد در باره توانایی
Armillaria gallica در تشکیل کلنی های بسیار بزرگ ، یا genets . همه اینها زمانی
اتفاق افتاد که رسانه های گروهی این موضوع را با عبارت Humongous fungus مرتبط
ساختند و برنامه های زیادی در مورد آن ساخته شد . این موضوع به تیتر اول روزنامه
نیویورک تایمز ، گزارش خبری شبکه ABC به گزارشگری پیتر جنینگس و برنامه Top Ten
دیوید لترمن و برنامه های بسیار دیگر بدل شد . ( شکل 14 ) حتی در این مورد یک صفحه
اینترنت هم ساخته شد .
جفت های بزرگتری هم پیدا شده است و بزرگترین آنها تا
کنون در اورگان شرقی یافت شده است که حدود 900 هکتار است بر آورد میشود بیش از 2400
سال عمر داشته باشد .
شب تاب :
شاید یکی از جالبترین چیزهای در
مورد آرمیلاریا این است که میسلیوم های آن نور افشانی می کند ، خصوصا در چوبی که در
حال تخریب باشد ف به چنین چوب درخشانی روباه آتشین می گویند .در قدیمی ترین شاهکار
ادبی انگلیسی ( کتاب بیوولف ) به این موضوع اشاره شده است .
شما می توانید
با پیدا کردن یک تنه درخت مرده که آرمیلاریا روی آن کلنی کرده باشد به آسانی این
نور افشانی را ببینید . دنبال پوسیدگی های درخشانی بگردید که فعال باشند و توسط
سایر قارچ ها اشغال نشده باشد . قطعاتی را قطع کنید و آنها را در داخل یک کیسه
پلاستیکی بگذارید . تعداد زیادی جمع کنید زیرا نور افشانی در گونه های مختلف متفاوت
است . حالا تاریکترین نقطه ممکن را پیدا کنید . برای اینکه شما و دوستانتان را در
فضای ذهنی مناسبتر قرار دهیم به جنگل بروید در یک شب تاریک و طوفانی و ابری ، اول
صبر کنید تا چشم هایتان به تاریکی عادت کند 1یا 2 داستان ترسناک بگوئید حالا از
انچه جمع اوری کرده است پرده برداری کنید . چشم هایتان را منور کنید و دوستانتان را
تعجب زده .
علائم و نشانه ها :
در بیماری ریشه آرمیلاریا اگر فرد
بتواند به ریشه درخت یا پایه آن برسد معمولا به سادگی قابل تشخیص است . یک پولاسکی
( شکل شماره 2 ) وسیله خوبی برای تشخیص ریشه های بیمار درختان است زیرا با یک طرف
آن می توان زمین را کند و با طرف دیگر ریشه را قطع کرد .
علائم تاج :
سرخشکیدگی شاخه ها و باریک شدن تاج از علائم معمول ریشه آرمیلاریا هستند اما آنها
همچنین علائم سایر بیماری های ریشه و سایر بیماری های درخت نیز محسوب می شوند . در
بعضی از سوزنی برگان زرد شدن یا قرمز شدن جوانه های برگ یا تولید مخروط های سنگین
تر از حد معمول ممکن است دیده شود .
علائم اولیه : در برخی از گونه ها؛
قارچ ممکن است از ریشه به تنه داخلی انتقال یابد و موجب شانکر بالای ریشه آلوده شود
. در سوزنی برگ ها ی رزینی ، در اثر ( شکل 3 ) تراوش رزین در مجاورت ریشه آلوده ،
طوقه و پایه ساقه resinosis دیده می شود .
که این بهترین علامت
بیماری ریشه آرمیلاریا است . در برخی موارد ریشه های پوسیده ممکن است کاملا اشکار
باشد و یا ممکن است پوسیدگی داخلی طوقه نمایان گردد . ( شکل 4)
گونه های آرمیلاریا موجب پوسیدگی
سفید چوب می شود . ( شکل 5 ) در مقابل برعکس پوسیدگی قهوه ای در پوسیدگس سفید
لیگنین ، پلی ساکارید ( سلولز ) ؛ همی سلولز در نهایت از بین می رود . به دلیل
اینکه لیگنین قهوه ای چوب از بین رفته است چوب حالت رنگ بری شده و ظاهری سفید دارد
و در طول پوسیدگی سلولز های دست نخورده به چوب حالت قیبری می دهد . یعنی تمرکز رگه
ها واضح است . در عوض در پوسیدگی قهوه ای سلولز و همی سلولز در تمام پوب در مراحل
اولیه دز پلی مرایز می شوند . و لیکنین تقزیبا بدون تغییر باقی می ماند در نتیجه
چوب ساختار فیبری خود را در مراحل اولیه پوسیدگی قهوه ای از دست می دهد و به سادگی
شکننده و خرد می شود و قهوه ای تر است .
چوبی که توسط گونه
های آرمیلاریا فاسد شده است معمولا اسفنجی ، چسبناک و احتمالا مرطوب است . رده های
سیاهی که zone lines نامیده می شوند معمولا بر روی چوب های پوسیده شده دیده می شوند
،این خط ها در واقع صفحات حکاکی شده در چوب هستند ، گاهی اوقات آنها را صفحات
pseudosclerotial می نامند . که تشکیل شده اند از سلول های قارچی تیره و ضخیم .
آنها احتمالا در حفاظت از آرمیلاریا در برابر شرایط نامطلوب یا سایر قارچ ها یی که
می خواهند سرزمین او را اشغل کنند( شامل سایر افراد گونه خودش )، نقش بازی می کنند
. چوب در حال پوسیدگی ممکن است درخشان باشد و نور کمرنگی که در تاریکی قابل مشاهده
است را تولید کند .
علائم : سه علامت بیماری ریشه آرمیلاریا ممکن است در
باغات دیده شود . هر کدام از انها که به درستی تشخیص داده شوند تائید کننده بیماری
است .
Mycelial fans تقریبا همیشه در درختان آلود و تازه مرده حضور دارند .
اینها حصیر های( mat) سفید میسلیوم قارچ در بین تنه و چوب هستند .
اگر چه ممکن است سایر قارچ ها هم Mycelial fans تولید کنند اما
آنهایی که مربوط به گونه آرمیلاریا armilaria است عموما قابل توجه تر بوده و بوی
قارچ می دهد . معمولا الگوی بادبزن مانند دارند و در گونه های کوچکتر می توان آنها
را پوست کند .
ریزومورف شکل 7&8 ) ریزومورف ها معمولا با این آلودگی
همراه هستند و بسته به گونه ارمیلاریا آنها ممکن است کم تعداد ، کوچک ، شکننده
باشند . پیدا کردنشان مشکل باشد و یا فراوان باشند . آنها استوانه ای شکل( در خاک )
و یا پهن شده در زیر ریشه هستند و 1-5 میلیمتر قطر دارند .قهوه ای قرمز تا سیاهند .
شاخه شاخه هستند و سرشان در زمان رشد کرم رنگ است . بافت داخلی میسلیوم سفید رنک
است اما ممکن است با افزایش سن آفتاب سوخته شود . ریزومورف ها اغلب به ریشه های
آلوده می چشبند اما ممکن است به سطح ریشه های آلوده نشده هم بچسبند . گرچه سایر
قارچ ها نیز طناب های mycelial و ریزومورف تولید می کنند اما من تا به حال نشنیده
ام که ریزومورف های هیچ گونه ای با ریزومورف های آرمیلاریا armilaria اشتباه گرفته
شود . بلکه بیشتر احتمال می رود با ریشه های درختان اشتباه گرفته شوند . حتی
کارگران با تجربه گاهی باید آنها را با دقت برسی کنند تا تشخیص بدهند که آیا
ریزومورف هستند یا نه .
قارچ ها ( شکل 1 ) ممکن است در آخر تابستان
یا پائیز تولید شوند .میوه ( Fruiting) نامنظم قارچ ها ممکن است در برخی از سالها
غائب باشند و در برخی از سالها فراوان . گرچه ریخت شناسی قارچ از گونه ای به گونه
دیگر متفاوت است اما آنها غالبا به صورت خوشه هایی نزدیک و یا در روی پایه درخت
هستند . چتر های قهوه ای عسلی معمولا با پرز یا موهای تیره با تیغه های شعاعی (
gills ) سفید .
اسپور prints های سفید و ساقه سفید تا قهوه ای است معمولا
دارای ظاهر خالدار است بیشتر گونه ها دارای زائده ای هستند که آن حلقه روی ساقه را
ایجاد می کند . تفاوت های دیگری در بین گونه ها در ریخت شناسی قارچ ها وجود دارد .
که ظریف و گوناگون است . قارچ ها خوراکی هستند اما شما نباید قارچ های وحشی را
بخورید مگر اینکه در این زمینه تجربه داشته باشید .
بیولوژی پاتوژن :
آرمیلاریا armilaria از راسته basidiomycota . basidiospores در قارچ ها تولید می
شود خصوصا در روی بازیدیا روی خط های تیغه های شعاعی در قسمت زیری چتر .
گونه آرمیلاریا armilaria دارای یک سیکل هسته ای غیر معمول است که هنوز به
طور کامل شناخته نشده است. بر اساس اغلب مطالعات انجام شده تفاوت های آنها با سایر
اعضا بازیدومایکوتا basidiomycota در این است که، میسلیوم ها بعد از جفت گیری به
جای اینکه هتروکاریوت باشند ، عمدتا دیپلوئید هستند.
تولید مثل جنسی
:سازگاری جنسی بین بازیدیوسپورهای منفرد با دو هسته mating-type تنظیم می شود با
الل های چند گانه در جمعیت .
ایزوله های باید الل های مختلفی در هر دو هسته
داشته باشند تا از نظر جنسی سازگار باشند . اگر اینگونه باشند هیف ها می توانند جوش
بخورند سپس هسته به فاصله کوتاهی جوش می خورد تا یک میسلیوم دیپلوئید ایجاد کند .
چنین می سلیومی فاز غالب است که در جنگل پیدا می شود ؛ در خاک به عنوان ایزومورف و
در درختان در حال مرگ نیز پیدا می شوند . در نهایت زمانی که شرایط مناسب باشد قارچ
ها تولید می شوند . ممکن است در برخی از گونه های تغییرات هسته واسطه ای رخ دهد اما
در نهایت در سلول های خاص ( بازیدیا ) که در gillهای قارچ ردیف شده اند میوز موجب
تشکیل 4 هسته هاپلوئید می شود . هر هسته وارد یک بازیدیوسپور در حال رشد می شود و
چرخه جنسی را کامل می کند .
تولید مثل غیر جنسی : گونه های آرمیلاریا اسپور
غیر جنسی تولید نمی کنند اما آنها قادرند به صورت محلی پراکنده شوند و درختان جدید
را کلونایز کنند . آنها این کار را از طریق رشد به عنوان میسلیوم از طریق تماس ریشه
ای یا پیوند بین ریشه ای ؛ و یا رشد از طریق خاک به عنوان ریزومورف ( با قطر 1-5
میلیمتر به درخت مجاور ) انجام می دهند .
گونه ها: گرچه گونه های بسیاری از
آرمیلاریا در طی سالها توصیف شده اند اما ویژگی ها و تفاوت های آنها نا مشخص است .
بیماریشناسان گیاهی فهمیده اند که در پاتوژن گونه هایی وجود دارد اما مشکل بودن حل
گوناگونی موجب شد تا همگی این پاتوژن ها را در گونه ای به نام mellea جای دهند .
هنگامی که مشخص شد که گروههای intersterile یا گونه های بیولوژیک آرمیلاریا وجود
دارد ، این وضعیت تغییر کرد . در داخل یک گروه جفت گیری با سیستم جفت گیری نرمال
انجام می شود اما معمولا در بین گروهها جفت گیری اتفاق نمی افتد . معمولا تفاوت های
طریفی بین گروههادر گزینش میزبان ، حالت تهاجمی ، جغرافیا ، ریخت شناسی قارچ و
DNAدیده شده است . بیشتر گروهای intersterile حالا به گونه هایی که قبلا توصیف شده
اند مرتبط شده اند و یا گروههای تازه ای توصیف شده است .
امروزه فکر می
کنند که جنس آرمیلاریا خدود 400 گونه داشته باشد . برخی در چند قاره وجود دارند و
برخی محدود به یک منطقه یا قاره هستند . حدود 9 گونه در امریکای شمالی شناخته شده
است . دو پاتوژن مهم A.ostoyae (معمولا بر روی مخروطیان) ، و A, mellea (معمولا روی
نهاندانگان ) .احتمالا در توزیع circumboreal دارند به این معنا که انها در نیمکره
شمالی دیده می شوند .
چرخه بیماری و اپیدومولوژی :
اپیدومولوژی : گونه های آرمیلاریا armilaria دو روش پراکندگی دارند و دو
بخش منطبق چرخه بیماری هم دارند . اولین روش پراکندگی توسط بازیدیوسپور های جنسی و
به صورت هوازاد صورت می گیرد و ممکن است گاهی اوقات یک مرکز آلوده کننده جدید ایجاد
کند .
روش دوم پراکندگی رشد پاتوژن از درخت آلوده به درخت همسایه
است و یا توسط میسلیوم در حال تلاقی ریشه های بیمار بایکدیگر، منتقل شده است و یا
به صورت ریزومورف ها از طریق خاک رشد می کنند و با تماس میزبان حساس مجاور را آلوده
می کنند .
نقش بازیدیوسپور ها :
نقش بازیدیوسپور ها مدتها
یک معما در چرخه بیماری بود . ما می دانیم که گونه های آرمیلاریا armilaria مشترکا
اسپور های زیادی تولید می کنند اما تلاش برای نشان دادن آلودگی یا ایجاد saprobic
توسط بازیدیوسپور ها در طبیعت معمولا موفقیت آمیز نبوده است .
البته شواهد
فراوانی گرچه غیر مستقیم از مطالعات ساختار جمعیتی و بروز بیماری در کشتزارهایی که
قبلا جنگل بوده اند ، نشان می دهد که ایجاد قارچ ها از بازیدیوسپور ها در این حالت
اتفاق می افتد . تنوع در ساختار جمعیتی مبین آن است که تنوع در بسامد این افتاق
ممکن است ناشی از آب و هوا خصوصا رژیم رطوبتی باشد .
انتقال محلی و مراکز
بیماری :
شیوع محلی توسط رشد قارچ مطمئنا شایعترین منشا آلودگی است . این
بیماری با انتقال میسلیوم در جاهایی که ریشه ها به هم می رسند و پیوند می خورند و
یا به وسیله رشد ریزومورف ها از طریق خاک به درخت مجاور ، اتفاق می افتد .
منشا اینوکلوم می تواند یک سیستم ریشه درختی باشد که به تازگی مسموم شده یا
سالها از مرگ ان می گذرد . اگر بیماری به این ترتیب پیشرفت کند تعداد زیادی درختان
مرده به وجود می آید که اغلب به آنها مرکز ریشه بیمار گفته می شود . شکل ( 10-12)
معمولا درختانی که مدتی از مرگشان می گذرد در مرکز این دایره و درختان در حال مرگ و
آنهایی که علائم بیماری را دارا هستند در لبه ها هستند . ایزوله هایی از درختان در
مرکز ریشه بیمار معمولا به همان genet یا کلون قارچ تعلق دارند . گرچه آلودگی ممکن
نیست به صورت مقطعی و موضعی به این روش سامان داده شده باشد ،وقتی بیماری ایجاد می
شود مهم است مرکز بیماری را شناسایی کنیم تا بتوانیم درک کاملی از همه گیری (
اپیدومولوژی) محلی بیماری به دست بیاوریم .
راز بقا اینکلوم :
میسلیوم در ریشه های کلنی شده و ریزومورف هایی که آنها تولید می کنند،
متعارفترین اینکلوم ها هستند . در کل inocula چوبی قطعات بزرگتر بیشتر آلودگی تولید
می کنند تا قطعات کوچکتر . آرمیلاریا برای 50 سال یا بیشترمی تواند در stumps (از
پا درآمده ،) بسته به آب و هوا و اندازه stumps و سایر عوامل؛ زنده بمانند .
استرس
در بعضی از موارد بیماری آرمیلاریا armilaria موجب خسارت
فراوانی به درختانی می شودکه توسط یک یا چند عامل زنده یا غیر زنده تحت استرس قرار
گرفته اند . آنها شامل : خشکی ، از بین رفتن برگ ، سایر بیماری ها و حشرات ؛ فشردگی
خاک وسایر مشکلات خاک و عوامل بسیار زیاد دیگر .
نقش استرس در بیماری گاهی
اوقات آنقدر کلی است که بیماری معمولا به عنوان مسئله جانبی سایر مشکلات توصیف می
شود . در حقیقت بیماری گاهی اوقات علت اصلی است که به میزبان سالم حمله می کند و در
موارد دیگر علت فرعی است و به میزبان های تحت استرس حمله می کند . مثالی از عامل
فرعی بودن بیماری مربوط به استرس در جنگل های بلوط شرق آمریکا است . Armilaria
gallica معمولا یک پاتوژن درچنین جنگل هایی است اما تمایل دارد تا پوسیدگی کنده
(butt rot ) ایجاد کند . ( تخریب آهسته چوب داخلی قدیمی تر ریشه های اصلی و پایه
ساقه) و به ندرت درختان را از بین می برد .همچنین یک ساپروفیت کارآمد است که سیستم
های ریشه درختان و stump های در حال مرگ را کلنی می کند . گرچه وقتی درختان در طی
چندین سال توسط gypsy moth ( Lymantria dispar ) ( یک حشره غیر بومی ) دچار بی برگی
می شود، درختان حساس تر می شوند و . Armilaria gallica بیشتر به بافت های حیاتی
ریشه و پایه ساقه حمله می کند و درختان را می کشد و گرچه بیماری در اینجا مربوط به
استرس است و عامل فرعی به حساب می آید اما مسئله مرگ و زندگی این درختان به حساب می
آید .
انهایی که بیماری آرمیلاریا به آنها حمله نکرده است معمولا می توانند
از بی برگی جان بدر برند و دوباره رشد طبیعی خود را در عیبت بی برگی بازیابند .
برعکس A, mellea یک بیماری کشنده اولیه در بسیاری از جنگل های مخروطیان و کشتزار
هاو دربسیاری از تاکستان ها است . در برخی اینکلوم برای چنین بیماری به سیستم ریشه
های جنگل قبلی بر می گردد . اما در برخی موارد درمیان باغات و درختان مو شیوع اتفاق
نمی افتد.
مدیریت بیماری :
گرچه بیماری ریشه آرمیلاریا جزء
شایعترین بیماریهای درختان است که در جهان بر روی آن مطالعه شده و رویکرد های
بالقوه بسیاری برای مدیریت این بیماری وجود دارد اما واقعیت آن است که در بسیاری از
موارد ما ابزاری کارآمد و عملی برای کاهش بیماری نداریم . علاوه بر این ما درک نمی
کنیم و نمی توانیم با اطمینان تاثیر برخی فعالیت های مدیریتی را مانندنازک کزدن
جنگل کاری بر توسعه بیماری پیش بینی کنیم . گرچه در برخی مناطق و برخی سیستم های
میزبان ، برخی از رویکرد ها ی زیر می تواند در کاهش وقوع بیماری کارآرایی داشده
باشد ؛ در مواردی که بیماری فرعی است و به دنبال عوامل استرس رخ می دهد ، میدیریت
بهتر است به سمت از بین بردن استرس جهت گیری شود تا کنترل مستفیم بیماری آرمیلاریا
.
انتخاب گونه های درخت :
گرچه گونه های بسیاری از درختان میزبان
بیماری آرمیلاریا هستند اما تفاوت هایی در میان حساسیت بین گونه های محلی وجود دارد
. در برخی مناطق شدت بیماری با تغییر گونه هماهنگی دارد .
از بین بردن اینوکلوم
آقای رابرت هارتیگ در سال
1874 برای اولین بار توصیه کرد که سیستم های ریشه آلوده از خاک برداشته شود تا راهی
برای کاهش آلودگی های بعدی باشد . از بین بردن stump در سالیان طولانی معمول ترین
راه برای کنترل بیماری در باغات میوه با ارزش بوده است . به تازگی فهمیده اند که
این کار در جنگل ها نیز موثر است . گرچه اینکار در بعضی جنگل ها انجام شده است اما
عملکرد آن به مکان های با ارزش ، شیب ملایم ، نوع خاک و سیستم های silvicultural
(وابسته بپرورش جنگل .)
خاص بستگی دارد . کارآمدترین حالت وقتی است که برای
از بین بردن ریشه های متوسط که با stump بیرون کشیده شده اند ، با root raking ریشه
همراه شود .
اجتناب :
وقتی که امکان انتخاب مکان برای
سرمایه گذاری پرورش جنگل silvicultural و یا کاشت درختان جنگلی horticultural وجود
دارد . حضور گونه ها و فراوانی آرمیلاریا باید تعیین کننده مکان کاشت باشد . برای
به حداقل رساندن میزان بیماری در آینده باید بر اساس دانش محلی از رفتار گونه های
آرمیلاریا سایت را انتخاب کرد . علاوه بر فراوانی و گونه های آرمیلاریا فاکتور های
دیگری هم مانند نوع خاک را باید در محل شناسایی کرد و آن را با امکان بیماری
آرمیلاریا مرتبط ساخت . مثال پرهیز از ایجاد campgrounds های جدید در جنگل ها است .
وقتی که بیماری ریشه آرمیلاریا یک نگرانی بالقوه است مکان های کاندید شده باید نسبت
یه ترکیب گونه های درخت و حضورو فراوانی گونه های آرمیلاریا مقایسه شوند.
لحاظ کردن اسن اطلاعات موجب انتخاب سایتی می شود که پوشش جنگل مطلوبی در
campgrounds خواهد داشت . و از به وجود آمدن درختان بیمار که برای campers خطرناک
هستند جلوگیری می شود .
تنک کردن :
تنک کردن به صورت بالقوه یک
شمشیر دو لبه است که بر بیماری ریشه آرمیلاریا اثر می گذارد . جایی که تراکم درخت
باعث استرس می شود و استرس بیماری را افزایش می دهد . تنک کردن بیماری را کاهش می
دهد به همین ترتیب از تنک کردن می توان برای تنظیم ترکیب گونه ها به نفع گونه های
مقاومتر استفاده کرد . گرچه تنک کردن از طرف دیکر می تواند ، با فراهم کردن منابع
stump برای قارچ ها و افزایش اینوکلوم بالقوه، بیماری را تحریک کند. ما به درستی
نمی دانیم چه چیزی کدام یک از این اثرات را تعیین می کند بنابراین پیش بینی اثر تنک
کردن مشکل است .
کنترل بیولوژیک : امید زیادی به استفاده از کنترل بیولوژیک
برای بیماری ریشه آرمیلاریا وجود دارد . بیشتر چهارچوب ها stump ها را نشانه رفته
اند . با استفاده از قارچ آنتوگونیست برای کلنی کردن پیش گیرانه و یا با حذف گونه
های آرمیلاریا در درخت .
گرچه تحقیقات بیشتر که بیشتر آنها برای میزبان های
محلی طراحی شده باشد ، شرایط و جوامع قارچی قبل از شروع عملیات لازم است .
موانع خاک : در بعضی موقعیتها خصوصا در باغات میوه ایجاد یک مانع در خاک
برای ریشه و رشد ریزومورف می تواند یک راه عملی برای محدود کردن گسترش پاتوژی باشد
. معمولا به این عمل ( خندق کندن )trenching می گویند . این کار با کندن گودالی به
عمق یک متر و گذاردن یک لایه لاستیک و پر کردن مجدد انجام می شود .البته برای اینکه
کار امد تر باشد باید پاتوژن را از اطراف هم محدود کرد.
معالجه شیمیایی :
قارچ کش هایی نظیر کلروپیکرین chloropicrin بی سولفیدکرین carbon disulphide ، و
متیل بوماید گاهی بعد از برداشتن stump و قبل از کاشت استفاده می شوند
قارچ
کش ها همجنین به صورت موفقیت آمیزی برای از بین بردن قارچ ها از stump استفاده شده
اند امادر عمل استفاده نمی شوند .
معالجه treatment خاک اطراف درختان موجود
برای جلوگیری از آلوده کردن یا معالجه آلودگی های موجود معمولا موفقیت آمیز نبوده
است یا اثر آن دائمی نبوده است
بیماری آتشک
آتشک
از قدیمی ترین بیماری های باکتریائی است که عامل آن باکتری Erwinia Amylovora می
باشد و میتواند بیش از 75 نوع درخت و بوته از خانواده Rosacea را مورد حمله قرار
دهد . بیماری در درختان سیب و گلابی بیشتر مخرب است .
باکتری عامل بیماری در
شانکر های نسبتاً فرو رفته زمستان گذرانی کرده و در بهار، زمانی که دمای محیط مساعد
باشد و باران های مکرری روی دهد باکتری شروع به فعالیت کرده و به سرعت زیاد شده و
با کمک حشرات ، باران و باد پراکنده می شود .
این بیماری بیش از 200 سال است که
در آمریکای شمالی شناخته شده ولی کنترل آن بعلت ناشناخته بودن عامل بیماری مشکل
بوده است . متاسفانه در حال حاضر هم که عامل بیماری مشخص است به دلایل مشروحه زیر
کنترل بیماری مشکل تر شده است.
1- سابقاً در هر هکتار 250 تا 500 درخت کاشته
میشد در حالیکه امروزه جهت افزایش محصول 1250 تا 2500 درخت در هکتار کاشته میشود و
برای انجام این امر لزوماً درختانی از واریته هائی که قد و قواره مناسب دارند
انتخاب می شود که اکثراً در مقابل بیماری حساس هستند .
2- تقاضای بازار خرید و
داشتن محصولاتی بظاهر مطلوب باغداران را تشویق میکند که به کاشت واریته های جدیدی
اقدام کنند که متاسفانه اکثراً در مقابل بیماری آتشک حساس هستند .
3- داشتن
درختان زیاد و محصول بیشتر در واحد سطح احتمالاً موجب نقصان مکانیزم های
فیزیولوژیکی طبیعی در دفاع از بیماری ها می گردد .
شرایط شیوع بیماری
نظر به
اینکه بیماری آتشک در درختانی که رشد زیاد دارند شدیدتر است لذا باید در کود دهی
(مخصوصاً کودهای ازوته ) توجه بیشتری مبذول گردد . کوددهی نباید تابع برنامه
سالیانه باشد بلکه باید دید درخت کی و چه مقدار کود احتیاج دارد . درختان سیب نباید
بیش از 25 تا 30 سانتیمتر و درختان گلابی بیش از 15 تا 20سانتیمتر رشد سر شاخه
داشته باشند . تجربه نشان داده است که در خاک های سنگین و کمتر آبکش ، درختان
حساسیت بیشتری برای بیماری دارند و دلیل این امر میزان زیاد ازت و همچنین آب ذخیره
شده در خاک می باشد که موجب رشد زیاد درخت میگردد . میزان ازت در برگ های درختان
سیب و گلابی حداکثر 2 تا 2.4 درصد توصیه شده است .
حساسیت به بیماری آتشک در خاک
های اسیدی که قاعدتاً کلسیم و منیزیوم کمتری دارند بیشتر است . نگهداری سطح زیرین
خاک با پ هاش حدود 6 و سطح فوقانی خاک با پ هاش 6.5 تا 7 توصیه شده است . نقصان
پتاسیم خاک هم موجب حساسیت است و میزان آن 1.35 تا 1.80 درصد توصیه می شود .
شرایط دیگر شیوع بیماری داشتن رطوبت نسبتاً زیاد و باران های مکرر ، دمای 21 تا
27 درجه سانتیگراد ، طولانی بودن دوره گل در شرایط سرد و رطوبی فصل بهار ونیز حضور
باکتری در شانکر ها می باشد .
علائم بیماری
در اوایل بهار ، حدود دو هفته قبل
از باز شدن گل ها ، گلبرگ ها آب سوخته ، قهوه ای رنگ و سپس سیاه می شوند و روی درخت
باقی می مانند . شاخه های کوچک پژمرده و سیاه رنگ شده و بعضاً با 180 درجه خمیدگی
عصائی شکل می شوند . روی بعضی از شاخه های قدیمی که از طریق گل ها و شاخه های کوچک
آلوده می شوند شانکر های چروکیده و بعضاً فرو رفته تشکیل می شود که ممکن است شکاف
برداشته و چوب زیرین نمایان گردد . مایع کرم رنگی که حامل میلیون ها باکتری می باشد
از شانکرها خارج می شود و در شرایط رطوبی بطرف پائین روی تنه و شاخه ها سرازیر می
شود . حشرات با این ترشحات آلوده شده و هر کدام با بیش از یکصد هزار باکتری موجب
آلودگی گل ها می شود .
علائم بیماری روی میوه بستگی به زمان آلودگی دارد. اگر
آلودگی زودتر اتفاق بیافتد ، میوه کوچک مانده و تغییر رنگ میدهد و به حالت چروکیده
روی درخت باقی می ماند . در صورتیکه دیرتر آلوده شود به اندازه میوه نارس چروکیده
نشده و تغییر رنگ نمی دهد .میوه های آلوده که با تگرگ یا حشرات آسیب دیده اند به
رنگ های قرمز ، قهوه ای یا سیاه در می آیند . از میوه های آلوده ممکن است قطرات
مایع زرد رنگ باکتری خارج شود .
چرخه بیماری
زمانی که شرایط محیط مساعد شد
باکتری در شانکر که از سال گذشته در آن زمستان گذرانی کرده است بسرعت با تقسیم
سلولی تکثیر یافته و مایع کرم رنگ، شیرین و چسبنده ای به نام Bacterial Ooze تولید
می کند . حشرات باکتری را به گل ها ، برگ ها وشاخه های تازه منتقل می کنند . در
بهار و در دمای مساعد بین 18 تا 30 درجه سانتیگراد مدت زمان بین آلودگی و ظهور
بیماری حدود 5 روز است . در شاخه های جدید آلودگی بسرعت در حدود روزانه 15 سانتیمتر
پیشرفت می کند . باکتری از طریق شاخه های جدید بشاخه های قطورتر و تنه اصلی میرسد و
در آنجا با تشکیل شانکر ها زمستان گذرانی می کند تا سال بعد چرخه بیماری را آغاز
کند .
حشرات از قبیل زنبور ، مورچه ، حشرات پردار ، شته و سوسک به این ترشحات
جلب شده و باکتری را به گل های باز شده منتقل می کند . این عمل با کمک باد و باران
تشدید می شود . باکتری در گل هاتکثیر یافته و بسرعت بطرف ساقه حرکت می کند و در
زمان کوتاهی تمامی گل ها ، برگ ها و میوه ها در محل آلودگی میمیرند . شاخه های جوان
نیز از طریق منافذ برگ ها و زخم ها ، آلوده و سیاه رنگ شده و می میرند . قابل توجه
است که تنها یک شانکر فعال میتواند میلیون ها باکتری تولید کرده و تمامی باغ را
آلوده نمایند .
مبارزه
1 ــ هرس
نظر به اینکه باکتری در شانکر ها زمستان
گذرانی می کند لذا حذف آنها از شدت بیماری در سال بعد جلوگیری می کند . بهتر است
هرس در زمستان انجام شود چون زمانیکه برگ ها روی درخت باشند بعضی از شانکر ها قابل
رویت نخواهند بود . در بهار یا اوایل تابستان هرس نباید انجام شود زیرا ممکن است
موجب سرایت بیماری به قسمت های سالم درخت گردد . شاخه های آلوده 15 سانتیمتر پائین
تر از ناحیه سیاه شده حذف شود . هرس شاخه های کوچک ممکن است اواخر تابستان انجام
شود ولی حذف شاخه های قطور باید در اواخر زمستان انجام شود زیرا حذف آنها در آن
زمان ممکن است موجب رویش جدید باشد .
هرس باید در هوای خشک انجام شود و هرس در
فصل رویش حداقل 30 سانتیمتر پائین تر از قسمت آلوده که تغییر رنگ یافته است بعمل
آید و در صورتیکه فقط چند درخت آلوده وجود داشته باشدممکن است باحذف قسمت های آلوده
بطور دقیق ، از اشاعه بیماری به سایر درختان جلوگیری شود . برای جلوگیری از بیماری
و شیوع آن لازم است درختان همه روزه مورد بازرسی قرار گیرد و قسمت های آلوده حذف
شود.
وسایل هرس در فاصله هر برش باید با محلول 10% مایع سفید کننده ضد عفونی
شود . در صورتیکه در تنه درختان آلوده ، هرس امکان نداشته باشد ، باید شانکر از 2.5
سانتیمتر ازطرفین زخم و 7 سانتیمتر از بالا و پائین آن با چاقوی تیز تا رسیدن به
نسج سالم برداشته شود و با رنگ بوردو پر شود .
2 ــ مبارزه شیمیائی
ــ سمپاشی
با ترکیب بوردو ( 100ــ 0.75 ــ 0.25 ) شامل 1% روغن قبل از باز شدن شکوفه ها توصیه
می شود .
Professor of Plant Pathology , The Pensylvania State University
,U.S.A. , 12 May 1999
ــ سمپاشی با ترکیب بوردو باضافه 1% روغن قبل از باز شدن
شکوفه ها توصیه می شود .
Fire Blight Management , U.S.A. ( internet 2002
)
ــ سمپاشی با ترکیب بوردو ( 100ــ 0.75 ــ 0.75 ) قبل از باز شدن شکوفه ها
توصیه می شود .
University of Illinois , U.S.A. September 1999
ــ سمپاشی
با ترکیب بوردو در اواخر دوره خواب درختان بشرطی که تمامی درخت را بپوشاند توصیه می
شود . بهتر است ترکیب بوردو با روغن مخلوط گردد . این سمپاشی بیماری اسکاب سیب را
نیز کنترل می کند .
Presented by Professor Paul W. Steiner , at the State
Horticultural
Association of Pennsylvania Annual Meeting . U.S.A. January
2000
ــ برای کنترل آتشک سمپاشی با ترکیب بوردو 1% قبل از شروع زمان رویش و
استربتومایسین 100 پی پی ام سه نوبت در زمان گل توصیه می شود .
W. Hal Shaffer
,Department of Plant Pathology , University of Missouri , Columbia , U.S.A.
1999
ــ برای کنترل آتشک سمپاشی با ترکیب بوردو 1% باضافه روغن در اواخر دوره
خواب درختان توصیه می شود .
Utah Plant Diseases Control , U.S.A. February
1993
ــ برای کنترل بیماری آتشک سمپاشی با ترکیب بوردو در دوره خواب درختان
توصیه می شود .
New Mexico State University , U.S.A. 1999
ــ برای کنترل
بیماری آتشک در اواخر زمستان شاخه های آلوده 15 سانتیمتر پائین تر از محل آلودگی
هرس شود و با ترکیب بوردو سمپاشی شود .
University of Minnesota ,Yard and
Garden Clinic , Chad J. Behrendt, Ph.D. and Crystal M. Floyd , U.S.A. 1999
ــ
برای کنترل بیماری آتشک سمپاشی با ترکیب بوردو (100 ــ 0.75 ــ 0.25 ) باضافه 1%
روغن در اواخر زمستان توصیه می شود .
The University of Tennessee , Steve Bost
, Professor and Alan Windham , U.S.A.
ــ برای کنترل بیماری آتشک سمپاشی با
ترکیب بوردو (100 ــ 0.75 ــ 0.25) در دوره گل یک یا دو دفعه بفواصل 4 روز توصیه می
شود .